05

اگر اهل دل کندن بودم هیچ گاه دل نمی بستم.

اگر اهل رفتن بودم هیچ گاه ثانیه به ثانیه خاطره سازی نمیکردم.

مرزهای من با تو شکل میگیرد، سر زمین من، دریای من، کوه و جنگل و رود من تویی.

تن تو، وطن من است، سرزمین آبا و اجدادی من است.

چشمان تو دریای من است، آماده غرق شدنم، آماده ام که نگاهم کنی و در چشمانت غوطه ور شم.

در عین زیبایی و ظرافت به صلابت کوه مانی، در پس ذهنم قوی و محکم ایستاده ای.

موهایت، جنگل متراکمی با درختان پیچیده در هم و من عاشق گم شدن در پیچ و تاب های آن.

و من چه خوشبختم که مانند رود، به کویر تشنه سینه ام جاری شدی.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها