11

در ستایش یک محتوای پس زده یا نگی چگونه به دست زن کشته شد:
در پدیدار شناسی تمامی مدیوم های هنر و طبقه بندی کلاسیک، مدرن و پست مدرن, شاخصه اصلی در نظر گرفته شده بر دسته بندی کلاسیک (فیلم کلاسیک،شعر کلاسیک،رقص کلاسیک,ادبیات کلاسیک.) ارجحیت فرم بر محتواست. به بیان ساده ارزش گذاری محتوا زمانی صورت می پذیرد که ابتدا فرم (ساختار) بر اساس اصول مربوطه تبیین شده باشد. به بیان ساده تر در نگاه کلاسیک به یک ابژه (به عنوان مثال یک زن) زمانی می توان درگیر چگونگی محتوای آن شد که ابتدا فرم نه رعایت شده باشد. یعنی ابتدا به صورت ساختاری ,زن باشد تا بعد بتوان بررسی گردد محتوای آن بر چه دلالت می کند. 
در شرح نظریه فالوس نمادین, که بر بسط مبحث عقده ادیپ فروید از سمت لکان ارائه گردید, زن و مرد ناگزیر به برخورد با یکدیگرند (غریزه) اما از انجا که پس از این برخورد (از نوع نزدیک-جنسی) زن دچار دگرگونی شده (دختر-زن) اما مرد دارای تغییر کیفیت نمی شود , بنیان قدرت ,پدرسالارانه تبیین می گردد. (نه وما مرد سالارانه, چه بسا بسیار نی که قدرتمند هستند اما در تولید و باز تولید چرخه این بنیان قدم برمی دارند) . به سادگی می توان رد پای این نظریه را در جهان و جهان بینی متقدم دید. در سینمای کلاسیک, ابر قهرمان قصه مرد های خوش تیپ و خوش قواره ای بودند که زمان زیادی از فیلم صرف ساخت کاراکتر ,پیچیدگی ,و اکت قهرمانانه آنها میشد و ن قصه همگی تیپ های اخته ای بودند که به کاراکتر هم نرسیده بودند. از هالیوود تا فیلمفارسی های خودمان, از پدرخوانده تا قیصر نی که خالی از نگی بودند و تنها ارزش های آنها زیبایی های انحنا دار به رخ کشیدنی بود . به تبع سینما ,ترانه و آهنگ های آن روز ها و نوع این ارزش گذاری و القای آن به جامعه, این ارزش گذاری به جامعه منتقل شد و درد آور تر از همه اینکه خود زن ها نیز با آغوش باز فرم را بر محتوا ترجیح دادند. آینه ها را بر آغوش کشیدند و خطاب شدن با واژه ی "زشت" بیش از خطاب شدن با واژه " نادان " آزارشان می داد.مدیا که بر اساس درآمد از طریق سرگرمی بنا شده نیز بر این ارزش گذاری صحه گذاشت. در واقع گذشت زمان و گذار از دوران کلاسیک به مدرنیته نیز حریف مدیا نشد و ن امروزی در تمام جهان, زیبایی را (دیده شدگی در فرم جذاب نه به وسیله وسایلی که توسط مدیا تبلیغ و ترویج می شوند) ارزشی به مراتب مهم تر از آگاهی برای یک زن پنداشتند.

یعنی به بیان ساده تر مقدار هزینه ای که یک زن برای زیبا تر دیده شدن صرف می کند به مراتب بیشتر از هزینه او برای محتوای خویشتن است . مدیا نیز دقیقا در راستای همین پوشال بزک شده حرکت میکند. سریال ها موزیک ویدیو ها,سالن های مد,رنگ سال و صنعت های بیشماری که تنها برای الصاق یک توهم به زن قدم بر میدارد و مورفین زیباتر دیده شدگی را شب و روز در خواب و بیداری به آنها تزریق می کند. فرم یک زن, نماد بیرونی دارد و تعریف بیرون, هر آنچه است که در تماس با دیگری است. و محتوای یک زن (نگی اصیل و غیر وابسته) دارای نمود درونی بوده و طبیعتا ارزشش را از تعاریف دیگری نمی گیرد. از طرف دیگر, تعریف زن در ادیان نیز وابستگی کامل به فرم دارد و تنها دغدغه آن پوشش فرمال و محافظت از دسترسی مرد به آن است. تعریفی که ارزش زن را برای زیستن, وابسته به تمامی رفتار او حول محور فرم آن می داند و قدم را حتی عقب تر نهاده و زن را ناشی از مرد تعریف کرده و فرم یک زن را حلقه اتصال و انطباق با مرد می داند. اینکه چه میپوشد(چگونه دیده میشود) اینکه چاق است یا زیادی لاغر (چگونه دیده می شود)اینکه رنگ موهایش چه باشد (چگونه دیده میشود) اینکه کفش پاشنه دار بپوشد (چگونه دیده می شود) یا در اسفناک ترین حالت ممکن اینکه بر اساس مد بپوشد همگی در راستای اعتلای فرم هستند آنهم در بیشتر موارد الصاق به فرم(یک زن با پوشیدن کفش پاشنه دار قدش بلند نمی شود تنها ده سانتیمتر به خود الصاق کرده است که بلند تر دیده شود).

اما اینکه چه محتوایی دارند برای خود آنها نیز بی اهمیت شده. انگار جهان یک میهمانی شبانه روزی است و زن ها در قبال زیبایی به خود و دیگری امتیاز بده بستان می کنند (دو تا چه خوشگل شدی یا موهاتو کجا رنگ کردی می شنوند و طبیعتا یکی هم روانه دیگری می کنند و از شنیدن این جملات اعتماد به نفس می گیرند) سوال اینجا نیست که چرا شبکه های ماهواره, کانال های تلگرام و صفحات اینستا یا مرد های یک اجتماع اینگونه درگیر فرم یک زن باشند(سود فروش یک رنگ مو یا یک مدل آرایش به مراتب بیشتر از یک کتاب است ,از طرف دیگر مدیا به وابسته بودن زن به خود در تعریف چیزی به نام مد یا سلیقه احتیاج دارد,تنها محتواست که خود را با خود میسنجد). سوال بزرگتر اینجاست چرا بزرگترین دشمن نگی خود آنها هستند ؟وقتی که در خدمت فرم از فروختن محتوایشان گذشته اند. قد یک زن, فرم صورت آن ,اندامش و هر آنچه که در قالب فرم است در اخرین ساعات شب در انتهای اتاق تاریک (چه تنها چه در هنگام شدگی برای هم آغوشی), بدون الصاق چیزی به چشم می آید.نهایت اعتلای فرم اینست یک زن به شدت, خواستنی شود یا دوست داشته شود اما اینها هم ارزش های بیرونی وابسته به تعریف دیگران است چگونه میتوان آن را به خود خود یک زن, به محتوای آن ( به هر آنچه آن زن هست و بقیه زن ها نیستند) نسبت داد. به راستی چند زن را میشناسید که از فرم گذشته و به محتوای خود رسیده اند؟ یعنی می توان آنها را با آنچه که هستند با ن دیگر فرق گذاشت نه با فرم هایشان. نسرین ستوده . نرگس کلباسی.سیمین دانشور . پی نوشت:حرف از کنار گذاشتن فرم نیست, هیچ کس زشتی و زشت انگاری را ارزش نمی داند. حرف عمیق تر از این حرف هاست. اینکه شما نمی توانید خودتان باشید تا زمانیکه مهم می دانید دیگران در مورد شما چه می اندیشند. و اگر این را مهم نمی دانید نباید خیلی درگیر چگونه دیده شدن باشید. نباید لباس فروشی های شهر از کتابفروشی های آن شلوغ تر و نباید قیمت عطرتان از یک ردیف کتابخانه خانه تان بیشتر باشد. و اگر اینگونه نیست و درگیر این امرید اول این اسارت را بپذیرید. زیرا هیچ آدمی نمی خواهد در اسارت بماند مگر آنکه نداند اسیر است. 

پی نوشت دو: اینکه در جواب این مجادله اینگونه پاسخ بدهید من برای دل خودم اینو می پوشم یا اینکارو می کنم طبیعتا مربوط به خودتان است. دل شما سلیقه ای دارد و باید دید چه چیزی به سلیقه شما جهت داده. روزی دکتر اباذری در مجلسی در خطاب به جمع گفت چرا به جای مرتضی پاشایی,شوئنبرگ گوش نمی دهید و شخصی هم پاشد با اعتماد به نفس جواب داد چون سلیقه ام است دوستش دارم. خب طبیعتا دروغ نگفت اما .
پی نوشت سه: در جواب این مجادله نیز نگویید حالا مگر مرد ها چه آش دهن سوزی هستند. اصلا اگر قرار باشد که یک زن محتوا داشته باشد که برایش مهم نیست دیگری چگونه است و او را چگونه می خواهد اما هر چه هستند مسلم بدانید کمکی به شما نخواهد کرد. 
پی نوشت چهار: سلطه فرم بر محتوا دیگر یک آسیب نه نیست. مرد های امروزه این دهکده جهانی نیز در اعتلای فرم و زیبایی خویش بر محتوا دست و پا می زنند.


از جناب هومن شریفی عزیز

 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها